همه نوع مطلب

این وبلاگ شخصی بوده و در جهت نشر همه نوع مطالب می کوشد

همه نوع مطلب

این وبلاگ شخصی بوده و در جهت نشر همه نوع مطالب می کوشد

مطالبی که در این وبگاه خواهید خواند از جمله اجتماعی،مذهبی،سیاسی،اقتصادی،فکاهی،دلنوشته و بسیاری مطالب دیگه ای هست که بنده میخوام در اختیار شما بگذارم.
امید که مورد پسندتون واقع بشه.

کلمات کلیدی
بایگانی
  • ۰
  • ۰

باران

چه گویم از صدای سرد باران  
ازین روی سیاه سبزه زاران
از این دریای سرخ و کوه خاکی     
چه شد آن روی عشق و مهرپاکی؟
دگر مهتاب شب نوری ندارد     
دگر هور فلک سویی ندارد
عدالتگر درین دوره کجا بود؟     
رهش سوی همان نور خدا بود
کجا بودیم کجا هستیم که انگار     
فقط درگیر خود هستیم و این کار
دل لرزان , قرار و بی قراری     
تب سرد عمیق و گریه زاری
کجایی ای فروغ تیرگی ها؟     
غروب روشن وابستگی ها
که من گمگشته ام در راه و بیراه     
فقط در جستجوی صورت ماه
تن سرد و دل و فکر سیاهی     
فقط ظلمت, سیاهی در تباهی
بیا ای منجی این عصر دل تنگ     
ختام این ره دشوار و بی رنگ


شعر از بانو شیرین کاکایی

  • میم نون په
  • ۰
  • ۰

می نشینم هر شب گوشه این تنهایی                به امیدی که تو روزی زسفر بازآیی

موج چشمم به هوای تو خروشان شده است     غرق غم هستم و تو ساحل این دریایی

بنشین در  بر آیینه قلبم یک دم                      تا خودت خوب ببینی چقدر زیبایی

(یا صاحب الزمان، یا صاحب الزمان....)

دل به تو بستم و خلق رهایم کردند             آخر عشق همین است همین رسوایی

باز هم روضه گرفتی برای جدت               حتم دارم که تو در مجلس ما می‏آیی

بر من ببار رحمت بارانی ات را               پس کی ببینم چهره نورانیت را

جانم فدای سجده و مهر نمازت            گر من ببینم پینه پیشانی ات را

هر شب برایت تا سحر احیا گرفتم            اما ندیدم طلعت روحانی ات را

یک شب از این شبها بیا ای صاحب من(مولا جانم...)    از بند تن آزاد کن زندانیت را (یعنی من برات بمیرم)

راهی ندارم پیش رویم جز شهادت       آقا بیا با خود ببر قربانیت را (ای آقام ای...)

در پشت درب خانه ات سر می‏گذارم      تا بشنوم سوز مصیبت خوانی ات را

یابن الحسن... یابن الحسن ......


  • میم نون په
  • ۰
  • ۰

 

بیا که از غم هجران تو پریشانم                        ز دوری رخت ای یار دیده گریانم

به آه سینه سوزان من، گهی اثر گیر                  که آه، خسته شد از قلب سوزان من

در آسمان خیالم زهجر روی مه ات                   ستاره ها ست که ریزند به روی دیدگانم

گدا به خانه مولا به صد امید آید                     مران، که غیر تو من رهی نمیدانم

******************

 

تا کی به سوز آه نشینم به راه تو                  عالم فدای یک گوشه چشم نگاه تو

بنشسته ام به راه تو ای معدن کرم                 تا کی فتد به روی سیاهم نگاه تو

یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و ....

آقای من .... یابن الحسن....                      دانم به یاد مادر خود آه میکشی

عالم همه فدای تو و سوز آه تو                  در پیشگاه باب غریبت علی زدند

(مهدی بیا به مادر پهلو شکسته گو)            مادر مگر چه بود به عالم گناه تو            

 

خدا کند که دوباره بهار برگردد                  به قاب عکس دلم عکس یار برگردد

خدا کند که پس این سالهای دور سفر          به بالهای پرستو قرار برگردد

طلایه دار شفق با سپیده باز آید                ز شرق آبی جاده ، سوار برگردد

چه میشود اگر از سمت جمعه های سپید              به سرخی دل چشم انتظار برگردد

و صبحی از پس این ابرهای بغض آلود              امام عاطفه ، خورشید وار برگردد

تمام آینه هامان اسیر زنگارند                     دعا کنیم که آیینه دار برگردد

حریم باغچه در انحصار پاییز است               خدا کند که دوباره بهار برگردد


  • میم نون په
  • ۰
  • ۰

تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند          گریه و ناله و سوز دل و آهش ندهند

تو نوازش کنی آن را که نگاهش نکنند              تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند

«یا صاحب الزمان الغوث الامان»

کافر و مومن و غیر و خودی و دشمن و دوست           هیچ کس نیست که در کوی تو راهش ندهند

دیده صد بار اگر کور شود بهتر ازآن           که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند


  • میم نون په
  • ۰
  • ۰

درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها میان علما و تاریخ‌نگاران شیعه و اهل سنت اختلاف است. معروف و مشهور میان مورخان و سیره‌نگاران شیعه این است که آن حضرت در سوم جمادی الثانی یعنی نود و پنج روز پس از رحلت پدر ارجمندش رسول خدا صلی الله علیه و آله بر اثر ضرب و شتم مأموران دستگاه غاصب خلافت به مدت چهل روز بیمار و پس از آن مظلومانه به شهادت رسید.

بدین منظور این روز، روز سوگواری و حزن و اندوه شیعیان و محبان اهل بیت علیهم‌السلام است و آنان این واقعه جانسوز را به یادگار دلبندش حضرت حجت بن الحسن علیه‌السلام و به سادات بنی‌الزهرا سلام الله علیها تسلیت می‌گویند.

سید بن طاووس در الاقبال زیارت ویژه‌ای برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل کرد و سپس گفت: روایت گردیده است که هر کسی آن حضرت را با این زیارت‌نامه، زیارت کند و در پیشگاه پروردگار متعال استغفار نماید، خداوند سبحان گناهانش را آمرزیده و او را وارد بهشت برین خواهد کرد. در آغاز زیارتش آمده است: اَلسّلام علیک یا سیّدة نساءِ العالمین، السّلام علیک یا والدة الحجج علی النّاس اجمعین...

علاوه بر تاریخ وفات، درباره محل تدفین حضرت زهرا سلام الله علیها نیز اتفاقی بین مورخان و سیره‌نگاران نیست. زیرا برخی معتقدند که بدن شریفش در قبرستان بقیع، برخی می‌گویند در خانه خود آن حضرت و عده‌ای نیز گفته‌اند که میان قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و منبر آن حضرت، واقع در مسجد النبی صلی الله علیه و آله دفن گردیده است و به همین منظور پیش از این واقعه رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایتی فرمود: بین قبر و منبر من باغی است از باغ‌های بهشت.

به هر روی بنا به وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها حضرت علی علیه‌السلام شبانه بدن مطهرش را غسل و کفن نمود و شخصاً به همراه معدودی از نزدیکان و صحابه کبار بر او نماز گزارد و به دور از چشم سایرین، بدنش را در مکانی مقدس دفن کرد.

در پایان مناسب است که علت شهادت و نحوه تدفین آن حضرت را از زبان حفید ارجمندش، حضرت جعفر بن محمد علیه‌السلام بیان کنیم: طبری در "دلایل الاِمامة" از ابوبصیر روایت کرد، که امام صادق علیه‌السلام فرمود: فاطمه زهرا سلام الله علیها در سوم جمادی الآخر، سال 11 هجری قمری بدرود حیات گفت و سبب وفاتش این بود که قنفذ، غلام عمر بن خطاب به دستور وی با نیام شمشیرش ضرباتی به آن حضرت وارد ساخت و بر اثر آن، محسن او سِقط و وی به بیماری شدیدی مبتلا شد و ایامی که در بستر بیماری بود، اجازه نمی‌داد آنانی که وی را مورد اذیت و آزار قرار دادند، از او عیادت کنند.

ولی آن دو مرد از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله (یعنی ابوبکر و عمر بن خطاب) از امیرمؤمنان علیه‌السلام درخواست کردند که از آنان در نزد فاطمه سلام الله علیها شفاعت کند تا آنان بتوانند از وی عیادتی به عمل آورند.

حضرت امام علی علیه‌السلام درخواست آنان را پذیرفت و از فاطمه زهرا سلام الله علیها تقاضا کرد که آنان را به نزد خویش بپذیرد. چون که وارد بر آن حضرت شدند از او پرسیدند: ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله چطور هستی؟ فاطمه سلام الله علیها فرمود: با ستایش پروردگار، به خیر هستم. سپس آن حضرت به آن دو فرمود: آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله نشنیده بودید که فرمود: فاطمة بضعة منّی، فمن آذاها فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله؟

آن دو گفتند: چرا، شنیدیم که پیامبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود: حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود: سوگند به خدا شما دو تا مرا اذیت و آزار کردید.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: آن دو از نزد حضرت زهرا سلام الله علیها بیرون رفتند در حالی که آن حضرت از آنان در ناراحتی و ناخرسندی بود.

ابوعلی، محمد بن همام بغدادی روایت کرد: هنگامی که حضرت زهرا سلام الله علیها به شهادت رسید، امیرمؤمنان علیه‌السلام وی را غسل داد و کسی در نزد وی حاضر نبود مگر فرزندانش حسن، حسین، زینب و ام‌کلثوم و همچنین اسماء بنت عمیس و کنیزشان فضه.

آنگاه بدن مطهرش را در تاریکی شب به همراه حسن و حسین به سوی بقیع حمل کرد و بر وی نماز گزارد و کسی به آن آگاه نبود و کسی بر وی نماز نگذارد. آنگاه وی را در روضه شریفه (میان منبر و قبر پیامبر صلی الله علیه و آله) دفن نمود و محل آن را صاف و نامشخص کرد و بامداد همان شب به قبرستان بقیع رفت و چهل مکان را به صورت قبر جدید درآورد.

مردم چون از دفنش باخبر شدند به قبرستان بقیع رفته و در آن جا با چهل قبر جدید روبرو شدند و ندانستند کدام یک قبر شریف فاطمه سلام الله علیها است. بدین جهت ناله و شیون کرده و یکدیگر را (در قصور و تقصیرشان در نگهداری حرمت دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله) ملامت و سرزنش کردند و می‌گفتند: وای بر ما! پیامبرمان فرزندی پس از خود به جای نگذاشت جز یک دخترش که آن هم غریبانه وفات کرد و شبانه دفن شد و کسی از ما نه در وفاتش، نه در نمازش و نه در دفنش حاضر نبودیم و هم اینک قبر وی نیز بر ما نامعلوم است.

دست اندرکاران أمر (ابوبکر و عمر) از این ماجرا باخبر شده و به زنان سوگوار گفتند: آیا کسی در میان شما هست که این قبرها را نبش کرده تا بدن فاطمه سلام الله علیها را بیابد و ما بر او نماز گزاریم و سپس او را دفن و محل دفنش را مشخص کنیم؟

این خبر به اطلاع امیرمؤمنان علیه‌السلام رسید. آن حضرت در حالی که خشمگین شده بود به طوری که دو چشمش را سرخی فراگرفته و رگ‌های گردنش برآمده بود و قبای زردی را که معمولاً در ایام درگیری و ناراحتی به تن می‌پوشید، دربرکرد و شمشیر ذوالفقار خود را بدست گرفت و به سوی بقیع رهسپار گردید.

همین که به مردم حاضر در بقیع رسید فرمود: به خدا سوگند، اگر کسی یک سنگ از این قبرها را بردارد، با این شمشیر بر سرش و کسی که به وی دستور داده است می‌کوبم. در همین هنگام عمر بن خطاب و همراهان او با امیرمؤمنان علیه‌السلام روبرو شدند. عمر به وی گفت: چه شد تو را ای ابوالحسن! به خدا سوگند ما قبر فاطمه را نبش کرده و بدنش را بیرون می‌آوریم و بر وی نماز می‌گزاریم.

امیرمؤمنان علیه‌السلام با دستان خویش پیراهنش را گرفت و وی را چرخاند و بر زمین کوبید و به وی فرمود: ای سیه‌چرده‌زاده! از حق خودم (یعنی خلافت اسلامی) به خاطر این که با اختلاف ما مردم از دین مرتد نشوند، درگذشتم. اما هیچ‌گاه نسبت به قبر فاطمه سلام الله علیها در نخواهم گذشت، سوگند به کسی که جانم در دست او است، اگر تو و ملازمانت چیزی از این قبرها را جا به جا کنید، زمین را از خونتان سیراب خواهم کرد! اگر می‌خواهی، آزمایش کن ای عمر!

در این هنگام ابوبکر (خلیفه وقت) از راه رسید و عاجزانه به امیرمؤمنان علیه‌السلام عرض کرد: ای ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله و به حق آن کسی که در بالای عرش است سوگند می‌دهم که او را رها کنی و مطمئن باش هیچ یک از ما، کاری که تو را برنجاند انجام نخواهیم داد.

آنگاه امیرمؤمنان علیه‌السلام دست از عمر برداشت و او را رها کرد و مردم نیز پراکنده شدند و از آن زمان به بعد، هیچ کس جرئت نکرد قبرهایی را که علی علیه‌السلام درست کرده بود، نبش کند و به جستجوی بدن شریف فاطمه سلام الله علیها بپردازد.

امیرمؤمنان علیه‌السلام بدین سان قبر شریف همسر مظلومش فاطمه زهرا سلام الله علیها را از نبش قبر رهانید و به وصیت خود فاطمه زهرا سلام الله علیها که فرموده بود، کسی در غسل، کفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود. تا اعتراضی باشد برای همیشه بر آنانی که حقشان را غصب و حرمتشان را شکسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانیدند.


برگرفته از سایت دانشنامه اسلامی به آدرس زیر

http://wiki.ahlolbait.com/%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D9%85:_%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87_%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7


  • میم نون په
  • ۰
  • ۰

عمری است انتظار تو ای ماه می کشم         در انتظار مهر رخت آه می کشم

شیرین لب و ز تلخی زهر تو همچو نی            از بند بند، ناله جانکاه می کشم

سرگشتگی ز دیده من شد نصیب دل             دل را ز دست دیده به هر راه می کشم

سر تا به پای غرق تمنا شده دلم                  در لوح دیده روی تو، هرگاه می کشم

کوه غمی که رنج فراقت به دل نهاد                در آرزوی وصل تو چون کاه می کشم


  • میم نون په
  • ۰
  • ۰

هر صبح می کنم به ظهورت دعا، بیا              ای آشنای خلوت هر آشنا بیا، بیا 

هر پنجره(چشم) به سوی شما موج می زند       ای روح پر تلاطم دریا بیا، بیا 

ای در تو زنده تا به ابد صبر فاطمه               به حق ناله خیر النساء بیا

«هر جا کار گره می خورد همه به این ناله آغا رو قسم می دهند»

دریاب با تصدقی این مسمند را                  ای حضرت کریم، عزیز خدا، بیا

از فرط معصیت شده ام تحبس الدعا            (آغا شرمندتم)بنمای خودت برای ظهورت دعا

از قتلگاه ناله هل من معین رسد                 ای وارث حسین سوی کربلا بیا


  • میم نون په
  • ۰
  • ۰

به لب دارم همیشه گفتگویت                 به هر جا می نمایم جستجویت

به دل عمری مرا این آرزو هست         که بینم لحظه ای روی نکویت

بود در انتظارت محفل ما                ببین بی تابی جان و دل ما

بیا بگذار ای آرام دلها                   قدم بر دیده ناقابل ما

عزیز فاطمه دورت بگردم                بیا تا دست خالی بر نگردم(سبک دشتی)  

کتابی بس غم انگیز دل من               ز درد و غصه لبریز دل من

بیا ای آیت فصل بهاران                   که بی تو مثل پاییز دل من... ای آغام ....

دلم جز با غمت همدم نگردد              وفادار است و نامحرم نگردد

بود سوز غم تو روزی ما             الهی روزی ما کم نگردد...آقام آقام ای.....


  • میم نون په
  • ۰
  • ۰

بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو             تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو

بیا بیا که سوختم زهجر روی ماه تو              بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو

بیا به جان مادرت امام من ظهور کن            بیا و جام خالی ام پر از می طهور کن

بیا و قلب شیعه را غریق در سرو کن            بیا بگیر از عدو تقاص خون فاطمه

همان حبیبه خدا همان به عرش قائمه              بگو به دشمن علی خبیث دون بی شرف

چرا ربوده ای فدک ز همسر شه نجف                میان کوچه از چه تو با مادرم شدی طرف

به تیر کینه ها چرا نموده ای وی را هدف            

  آقا به جان مادرت آن مادر غم پرورت         ما را مرانی از درت یابن الحسن یابن الحسن...

تو دین و ایمان منی تو جان و جانان منی           یابن الحسن یابن الحسن .....


  • میم نون په
  • ۰
  • ۰

به دعا کنم تمنا همه شب که تو بیایی                 که مگر شبی اجابت کند ام گره گشایی

ز جمال تابناکت که جهان کند فروزان                چه شود که دیده ما برسد به آشنایی

من بی نوا چه دارم که محبتت بیارزم              مگر آنکه خود ز احسان در مرحمت گشایی

تو و حشمت و امیری، من و حاجت و فقیری       چه کنم اگر نیایم به درت پی گدایی

دل عاشقان مسکین به هوای تو زند پر             که مگر در آخرین دم به کنارشان بیایی

 دل هجر دیده من سر وصل دوست دارد         چه دهم به دل تسلی به دلی چنین هوایی

دل از این بود غمینت که چرا تو را نبیند          به جمال مصطفایی به جلال مرتضایی


  • میم نون په