تو
همون حس غریبی
توهمون
حس غریبی که همیشه با منی
تو
بهونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی
تو
امید انتظاری تو دلای نا امید
مث
دیدن ستاره تو شبای ناپدید
چه
غریبونه گذشتن ، جمعه های سوت و کور
هنوز
اما نرسیدی ، ای تجلی ظهــــور
...
با
توام...با تو که گفتی ، تکیه گاه عاشقایی
میدونم
یه دنیا نوری ، ساده ای...بی انتهایی
مث
لالایی بارون ، تو کویر بی صدایی
تو
خود عشقی میدونم ، ناجی فاصله هایی
...
توهمون
حس غریبی که همیشه با منی
تو
بهونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی
تو
امید انتظاری تو دلای نا امید
مث
دیدن ستاره تو شبای ناپدید
عمریه
دلم گرفته ، گله دارم از جدائی
غایب
همیشه حاضر ، تو کجایی...تو کجــــــــایی...
تو
کجــــــــــــــــــــــــــایی...تـــــــــــــــــــــــــــــو کجایی...؟
ای
روی تو ماه عالم آرای همه
وصل
تو شب و روز تمنای همه
گر
با دگران به ز منی وای به من
ور
با همه کس همچو منی وای همه
ای
آرزوی گمشده مهمان کیستی؟
درد
منی بگو که درمان کیستی؟
دامان
من ز اشک ندامت پر آتش است
ای
نوگل شکفته به دامان کیستی؟
من
همنشین درد و غم و رنج و حسرتم
ای
آرزوی گمشده مهمان کیستی
ندارم
دگر طاقت دوری،
مرا
می کشد داغ مهجوری،
بیا
جمعه شد ندبه خوان تو هستم ،
گدای تو هستم ، به راهت نشستم
بیا
جمعه شد چشم به راه تو
هستم بیا مهدی جان من غلام
تو هستم
پس
کی طلوع میکنی ای آفتاب من
پس کی تو نور
میدهی بر چشم پر گناه من
پس
کی صفا میدهی بر قلب پر ملال من پس کی جواب
میدهی بر ناله حزین من
پس
کی ظهور میکنی امام آخرین من
گفتم که خدا مرا مرادی
بفرست
طوفان زده ام راه نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمه ی یا
مهدی(عج) نذر گل نرگس
صلواتی بفرست
باز
هم ای صبح جمعه آمدی مولا
نیامد
صبح شد، دیر شد، آخر چرا آقا نیامد
شب
شد و خورشید کنعان ولایت را ندیدم
کور شد چشمم ز گریه، یوسف زهرا نیامد
ما
بدون او غریب و او میان ماست
تنها
آن امام قرنها مثل علی تنها، نیامد
عمر
ما با ناله یابن الحسن طی شد
دریغا
منجی ما، صاحب ما، رهنمای ما نیامد
شاید
او هم مثل جدش سر میان چاه
برده
پس چرا از چاه هم آوای آن مولا نیامد
یابن
الحسن یابن الحسن ......